یکشنبه 85 اسفند 6
شکر و صبر !
پیامبر اعظم صلوات الله علیه می فرمایند : « مردم بر چهار دسته اند ؛ بخشنده ، کریم ، بخیل ، لئیم ؛ بخشنده آن است که از آنچه خداوند به او ارزانی داشته هم خود بهره مند می شود و هم به دیگران می دهد ؛ کریم آن است که خود استفاده نمی کند و به دیگران می دهد ؛ بخیل آن است که خود استفاده می کند اما به دیگران نمی دهد ؛ و لئیم آن است که نه خود استفاده می کند و نه به دیگران می دهد.» نهج الفصاحه ص 353
عارفی گوید که در روزگاری دور ، مردی پارسا از نیک مردان روزگار ، روزی درهمی برداشت و به بازار شد تا خوراک خرد ، دو مرد را دید که با یکدگر جدال و نزاع نمایند ؛ ایشان را گفت این جدال از بهر چیست ؟ گفتند از بهر یک درهم ؛ آن مرد یک درهم خویش به ایشان داد و میانشان آشتی انداخت و به خانه باز آمد و قصه را با عیال خود گفت ؛ عیال گفت چه خوب کردی ، درست کردی ، صواب کردی ! و در همه خانه جز آنچه برداشتی هیچ نبود ! مگر اندکی ریسمان ، آنرا به او داد تا در بازار آمده بفروشد و طعامی خریداری کند. آن مرد ریسمان را ببازار آورد ولی هیچ کس از او ریسمان را نخرید تا اینکه مردی را دید ماهی می فروشد ولی بازار او کساد و کسی ماهی را نمی خرد ؛ گفت ای مرد ماهی تو را کسی نمی خرد و ریسمان من هم ! چه شود که با یکدگر معاملتی کنیم ؟ ریسمان به وی داد و ماهی بگرفت و به خانه آورد ؛ چون شکم ماهی را شکافتند دانه درشت مروارید پربها درون آن یافتند و آنرا به نزد کسی برده و به صدهزار درهم بفروختند ! پس از ان به خانه آمده و مرد و زن هر دو شکر خدا را بجای آوردند و در خداپرستی و فروتنی و نیکوکاری بیفزودند. تا اینکه سائلی بر در سرای آنان ایستاد و گفت مردی درمانده و درویشم ، دارای عیال و فرزند ، با من مدارا کنید و مرا چیزی بخشید ؛ زن گفت بخدا قسم ما نیز همین حال را داشتیم تا اینکه خداوند بما نعمت داد و آسانی و فراخی بخشید ، شکر آنست که نعمت را با درویش قسمت کنیم ؛ پس آنرا دو قسمت کرده و یکی را به درویش دادند ، درویش برفت و سپس بازگشت و گفت من سائل نیستم و فرستاده ای از خدایم ، خداوند شما را در سختیها و آسانیها آزمایش کرد ؛ در وفور نعمت از شما شکر دید و در سختی صبر ، پس در دنیا شما را بی نیاز کرده و در آخرت شما را آن خواهد داد که نه چشمی دیده و نه گوشی شنیده و نه به خاطر کسی گذشته است !
()